Quantcast
Channel: دختر پاييزي
Viewing all 51 articles
Browse latest View live

سه نقطه

$
0
0

ماه من ، نماز ايات مي خوانم ، وقتي گرفته اي ...


امروز يک هديه است!

$
0
0

 .يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بودمن از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم. اسمش مارك بود .و انگار همه‌ي كتابهايش را با خود به خانه مي برد!با خودم گفتم: "كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره. حتما ً اين پسر خيلي بي حالي استمن براي آخر هفته ام برنامه‌ ريزي كرده بودم. (مسابقه‌ي فوتبال با بچه ها، مهماني خانه‌ي يكي از همكلاسي ها) بنابراين شانه هايم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادمهمين طور كه مي رفتم،‌ تعدادي از بچه ها رو ديدم كه به طرف او دويدند و او را به زمين انداختند. كتابهاش پخش شد و خودش هم روي خاكها افتادعينكش افتاد و من ديدم چند متر اون طرف تر، ‌روي چمنها پرت شد. سرش را كه بالا آورد، در چشماش يه غم خيلي بزرگ ديدم. بي اختيار قلبم به طرفش كشيده شد و بطرفش دويدم. در حالي كه به دنبال عينكش مي گشت، ‌يه قطره درشت اشك در چشمهاش ديدم. همين طور كه عينكش را به دستش مي‌دادم، گفتم: "اين بچه ها يه مشت آشغالناو به من نگاهي كرد و گفت: "هي ، متشكرم!"و لبخند بزرگي صورتش را پوشاند. از آن لبخندهايي كه سرشار از سپاس گزاري قلبي بود
من كمكش كردم كه بلند شود و ازش پرسيدم كجا زندگي مي كنه؟ معلوم شد كه او هم نزديك خانه‌ي ما زندگي مي كند. ازش پرسيدم پس چطور من تو را نديده بودم؟او گفت كه قبلا به يك مدرسه‌ي خصوصي مي رفته و اين براي من خيلي جالب بود. پيش از اين با چنين كسي آشنا نشده بودم... ما تا خانه پياده قدم زديم و من بعضي از كتابهايش را برايش آوردم.
او واقعا پسر جالبي از آب درآمد. من ازش پرسيدم آيا دوست دارد با من و دوستانم فوتبال بازي كند؟ و او جواب مثبت داد. ما تمام اخر هفته را با هم گذرانديم و هر چه بيشتر مارك را مي شناختم، بيشتر از او خوشم مي‌آمد. دوستانم هم چنين احساسي داشتند.صبح دوشنبه رسيد و من دوباره مارك را با حجم انبوهي از كتابها ديدم. به او گفتم:"پسر تو واقعا بعد از مدت كوتاهي عضلات قوي پيدا مي كني،‌با اين همه كتابي كه با خودت اين طرف و آن طرف مي بري!"مارك خنديد و نصف كتابها را در دستان من گذاشت.. در چهار سال بعد، من و مارك بهترين دوستان هم بوديم. وقتي به سال آخر دبيرستان رسيديم، هر دو به فكر دانشكده افتاديم. مارك تصميم داشت به جورج تاون برود و من به دوك.من مي دانستم كه هميشه دوستان خوبي باقي خواهيم ماند. مهم نيست كيلومترها فاصله بين ما باشد.
او تصميم داشت دكتر شود و من قصد داشتم به دنبال خريد و فروش لوازم فوتبال بروم. مارك كسي بود كه قرار بود براي جشن فارغ التحصيلي صحبت كند. من خوشحال بودم كه مجبور نيستم در آن روز روبروي همه صحبت كنم.
من مارك را ديدم.. او عالي به نظر مي رسيد و از جمله كساني به شمار مي آمد كه توانسته اند خود را در دوران دبيرستان پيدا كنند.
حتي عينك زدنش هم به او مي آمد. همه‌ي دخترها دوستش داشتند. پسر، گاهي من بهش حسودي مي كردم!امروز يكي از اون روزها بود. من ميديم كه براي سخنراني اش كمي عصبي است.. بنابراين دست محكمي به پشتش زدم و گفتم: "هي مرد بزرگ! تو عالي خواهي بود!"او با يكي از اون نگاه هايش به من نگاه كرد( همون نگاه سپاسگزار واقعي) و لبخند زد: "مرسي". گلويش را صاف كرد و صحبتش را اينطوري شروع كرد: "فارغ التحصيلي زمان سپاس از كساني است كه به شما كمك كرده اند اين سالهاي سخت را بگذرانيد. والدين شما، معلمانتان، خواهر برادرهايتان شايد يك مربي ورزش.... اما مهمتر از همه، دوستانتان....
من اينجا هستم تا به همه ي شما بگويم دوست كسي بودن، بهترين هديه اي است كه شما مي توانيد به كسي بدهيد. من مي خواهم براي شما داستاني را تعريف كنم." 
من به دوستم با ناباوري نگاه مي كردم، در حاليكه او داستان اولين روز آشناييمان را تعريف مي كرد. به آرامي گفت كه در آن تعطيلات آخر هفته قصد داشته خودش را بكشد. او گفت كه چگونه كمد مدرسه اش را خالي كرده تا مادرش بعدا ً وسايل او را به خانه نياورد. مارك نگاه سختي به من كرد و لبخند كوچكي بر لبانش ظاهر شد.او ادامه داد: "خوشبختانه، من نجات پيدا كردم. دوستم مرا از انجام اين كار غير قابل بحث، باز داشت."من به همهمه‌ اي كه در بين جمعيت پراكنده شد گوش مي دادم، در حاليكه اين پسر خوش قيافه و مشهور مدرسه به ما درباره‌ي سست ترين لحظه هاي زندگيش توضيح مي داد. پدر و مادرش را ديدم كه به من نگاه مي كردند و لبخند مي زدند. همان لبخند پر از سپاس.من تا آن لحظه عمق اين لبخند را درك نكرده بودم.
هرگز تاثير رفتارهاي خود را دست كم نگيريد. با يك رفتار كوچك، شما مي توانيد زندگي يك نفر را دگرگون نماييد:براي بهتر شدن يا بدتر شدن.خداوند ما را در مسير زندگي يكديگر قرار مي دهد تا به شكلهاي گوناگون بر هم اثر بگذاريم.دنبال خدا، در وجود ديگران بگرديم. دوستان،‌ فرشته هايي هستند كه شما را بر روي پاهايتان بلند مي كنند، زماني كه بالهاي شما به سختي به ياد مي‌آورند چگونه پرواز كنند."هيچ آغاز و پاياني وجود ندارد...ديروز،‌ به تاريخ پيوسته، فردا ، رازي است ناگشوده، اما امروز يك هديه است 




سري اول زيبان

$
0
0

تصوير سازي هاي چهار فصل براي تقويم :)



بهار





تابستان






پاييز






زمستان




 


امضاء : شيوانا





سري دوم زيبان

$
0
0

هندسه نقوش


تکنيک : گواش


 


براي ديدن تصاوير در سايز اصلي روي آنها کليک کنيد :)



 





امضاء : شيوانا

قهوه مبادا !

$
0
0

با يکي از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌اي کوچک شديم و سفارش‌ داديم...


بسمت ميزمان مي‌رفتيم که دو نفر ديگر وارد قهوه‌خانه شدند و سفارش دادند:پنج‌تا قهوه لطفا... دوتا براي ما و سه تا هم قهوه مبادا. سفارش‌شان را حساب کردند، و دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند...



از دوستم پرسيدم: ماجراي اين قهوه‌هاي مبادا چي بود؟



دوستم گفت: اگه کمي صبر کني بزودي تا چند لحظه ديگه حقيقت رو مي‌فهمي...



آدم‌هاي ديگري وارد کافه شدند... دو تا دختر آمدند، نفري يک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند...سفارش بعدي هفت‌تا قهوه بود از طرف سه تا وکيل... سه تا قهوه براي خودشان و چهارتا قهوه مبادا...



همان‌طور که به ماجراي قهوه‌هاي مبادا فکر مي‌کردم و از هواي آفتابي و منظره‌ي زيباي ميدان روبروي کافه لذت مي‌بردم،مردي با لباس‌هاي مندرس وارد کافه شد که بيشتر به گداها شباهت داشت... با مهرباني از قهوه‌چي پرسيد: قهوه‌ي مبادا داريد؟






خيلي ساده‌ ست! مردم به جاي کساني که نمي‌توانند پول قهوه و نوشيدني گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا مي‌خرند...



سنت قهوه‌ي مبادا از شهرناپل ايتاليا شروع شد و کم‌کم به همه‌جاي جهان سرايت کرد...



بعضي‌ جاها هست که شما نه تنها مي‌توانيد نوشيدني گرم به جاي کسي بخريد،بلکه مي‌توانيد پرداخت پول يک ساندويچ يا يک وعده غذاي کامل را نيز تقبل کنيد...



قهوه مبادا برگرداني‌ است از . suspended coffee






نتيجه اخلاقي:



گاهي لازمه که ما هم کمي سخاوت بخرج بدهيمو قهوه مبادا... ساندويچ مبادا... آب ميوه مبادا... لبخند مبادا... بوسه مبادا...و مباداهاي ديگر...که دل خيلي ها از اونا مي خواد... و چشم انتظارند... که ما همت نموده و قدمي در سرزمين صورتي محبت و عشق بگذاريم ...و به موجودات زنده... و بخصوص به انسانهاي اميدوار و آرزومند توجهي کنيم...



بياييم و پيام هاي مبادا را هم براي کساني که دوستشان داريم بفرستيم...







ديد عادلانه

$
0
0



هرچند يکبار، ايميل هايي درباره ايران ميگيريم که عکسهاي خنده دار را نشان ميدهد و موضوع آن "فقط در ايران "يا "only in Iran"است.



اين ايميل ها اگرچه خنده به لب مينشاند و بعدي از ابعاد جامعه ايران را نشان ميدهد، اما در ايران چيزهايي هم هست که ساده از کنارشان ميگذريم. اگر مدتي از ايران دور باشيد، اين نکات زيبا بيشتر خود را نشان ميدهند.






امروز با همسرم به کوهپيمايي در دارآباد رفتيم.



نيمه هاي راه گروهي زن و مرد با سن هاي کم و زياد نشسته بودند.



مردي با موهاي سپيد و صدايي بسيار زيبا، داشت ترانه ميخواند و بقيه هم با او دم گرفته بودند.



آنقدر جو گيرنده اي بود که ماهم نشستيم و با خواننده دم گرفتيم.



وقتي ترانه شادتر شد، جواني خوش تيپ بلند شد و شروع کرد به رقصيدن.



خواستم فيلمي بگيرم، فکر کردم شايد دوست نداشته باشند.



در اينحال فکر ميکردم کجاي دنيا چنين حالت و جوي را ميشود ديد؟






برگشتيم در قهوه خانه ساده بالاي کوه، سفارش املت داديم.



کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در Facebook ملاقات کنيد.



بازفکر کردم در کجاي دنيا ميشود اينچنين املت خوشمزه و نان لواشي پيدا کرد که فروشنده اش هم تا اين حد به روز باشد؟



چون من تا حدي دنيا ديده هستم، به تجربه ميگويم: تقريبا هيچ کجا..






هنگام برگشتن خانمي با مانتو و روسري و ظاهري مرتب در حال فروختن گل بود.



آنقدر ظاهر با کلاسي داشت که براي خريد گل پنجره را باز کرديم.



شخصيت با وقاري داشت.



وقتي گفتيم به شما نمي آيد گل بفروشيد، با کلامي تکان دهنده گفت:



بي کس هستم، اما ناکس نيستم.. زندگي را بايد با شرافت گذروند.



کجاي دنيا ميتوان اين سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام يک گلفروش يافت؟






به خانه که رسيديم همسرم يادش افتاد چيزهايي را نخريده است.



به سوپري نزديک خانه رفتم و خريد کردم. دست کردم ديدم کيفم همراهم نيست.



گفتم ببخشيد پول نياوردم، ميروم بياورم و در حاليکه مبلغ کالايي که خريده بودم کم نبود،



مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببريد و با کلامي جدي و قاطع کالا را به من داد.



تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجاي دنيا چنين اعتمادي به يک غريبه وجود دارد؟



تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله اي بود؟






شب در حاليکه پشت لپ تاپم داشتم کار ميکردم، يکباره صداي آکاردئون يکي از ترانه هاي خاطره انگيز را سر داد.



در کوچه نوازنده اي با زيباترين حالت و مهارتي خاص مينواخت.



به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم.



يکي آمد و به او نزديک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پايين فقط بخاطر اين ملودي قشنگي که ميزني.



با رضايت پولي به او داد و رفت...



حساب کردم ديدم پولي که در اين کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبي دارد.



در کجاي دنيا کسي ميتواند در کوچه اي سرودي را سر دهد؟ من جايي نديده ام.









ميتوان همه رخدادهاي بالا را منفي ديد!!



چرا بايد خانمي با وقار گل بفروشد..؟



چرا فردي که به کامپيوتر وارد است بايد بالاي کوه املت درست کند..؟



چرا بايد نوازنده اي ماهر در کوچه بنوازد...؟؟ و از اين دست نگاههاي منفي که خيلي ها دارند..



اما هيچ راه حلي هم ندارند که مثلا اين مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلي حل خواهد شد؟



و آيا نگاههاي منفي ما کمکي به حل مشکلات دنيا ميکند؟



من هر چه را ديدم مثبت ميديدم.






بعضي از ما چيزهايي را براي خودمان ذهني کرده ايم در حاليکه در عمل وجود ندارند..



و آنچه را نيز که وجود دارد، چشم ما نمي بيند و ذهن ما درک نميکند.



مثلا آدمها را به دو گروه "باکلاس"و"بي کلاس"تقسيم کرده ايم..!



ماکسيما، پرادو و بنز با کلاس، و پيکان و پرايد بي کلاسند.






حالا در جاده گير کنيد، به هردليل...، چه تمام شدن بنزين، چه خرابي ماشين...



امتحان کنيد, ممکن است يک ماکسيما و پرادو و بنز بخاطر کمک به شما توقف نکنند



و کسي به کمکتان بيايد که پيکان داشته باشد يا پرايد و يا وانت...کدام با کلاس ترند؟



ميتوانيد به رخدادهاي يکروز عادي از زندگي فکر کنيد،



در آن تلخ و شيرين بسيار وجود دارد.







تقوا يعني چي ؟؟

$
0
0

 


يعني اينکه جوري مدل موهاتو عوض کني که جاي مهر روي پيشونيت رو مردم روي آنتن تلويزيون نبينن .


يعني اينکه بدون "وعده دادن و تخريب کسي"، با "متانت و لبخند "، از کنار تيغ تيز ناجوانمردي گروهي سياسي کار بگذري.


تقوا يعني اينکه مدام "سوءاستفاده "نکني از تورم و گراني ، براي "راي جمع کردن" ....


 


دکتر سعيد جليلي در اجتماع بزرگ مردم رشت :
اگر کشوري "ضعيف "باشد ،  نيازي نيست " 6 قدرت بزرگ دنيا "براي تغيير اراده اشگرد هم جمع شوند !!


 

دکتر جليلي و پاسخ خود به آقاي عارف + سند

$
0
0

به گزارشستاد مردمي حيات طيبه، بعد از اشاره دکتر جليلي به ماجراي درخواست آقاي معين از رييس جمهور وقت براي برخورد با دانشجويان و تکذيب آقاي عارف بازخواني اتفاق روي داده خالي از لطف نيست.
يکي از تشکل‌هاي دانشجويي (اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي مستقل دانشجويان) در سال 82 در مقابل وزارت علوم تجمعي 50 نفري در اعتراض به برخي رفتارهاي وزارت علوم برگزار مي‌کند. مسئولين وزارتخانه ضمن برخورد تندي که با دانشجويان مي‌کنند بعدها نامه‌اي نيز صادر مي‌کنند که طبق آنچه بعدها رسانه‌اي مي شود در آن نامه آقاي معين از آقاي خاتمي درخواست مي‌کند که با دانشجويان برخورد امنيتي و قضايي و اطلاعاتي و سياسي و حقوقي بشود.اين نامه به خوبي بيانگر واقعيت ذهنيت برخي از مدعيان آزادي و منتقدان جناحي بسته بودن فضاي دانشگاه است. متن نامه به شرحي است که در تصوير وجود دا
رد.


 



حضورتان ، بهترين ياريست ...

$
0
0

در برابر جريان تخريب و گفتمان انقلاب ،


اهل کوفه نباشيم



همايش بزرگ علمدار مقاومت و پبشرفت : دکتر جليلي

چهارشنبه / ساعت 17




آدرس :


ميدان فردوسي - خيابان فردوسي - خيابان نوفل لوشاتو ، ورزشگاه حيدر نيا


 




پ.ن : اين دو متن رو از وبلاگ اين عزيزان حتما بخوانيد




مي خواستي جليلي نباشي ...
من جليلي پرست نيستــــــــــــــــــــــم

انيميشن مقاومت تا پيشرفت

$
0
0

به گزارش ستاد مردمي حيات طيبه، انيميشن کوتاه “مقاومت تا پيشرفت”به کارگرداني فرهاد عظيمارونمايي شد.

اين انيميشن به همت گروه انيميشن سازي انسية الحورا به صورت خودجوش و در مدت تنها دو هفته براي حمايت از گفتمان مقاومت ساخته شده است.

انيميشن “مقاومت تا پيشرفت” امروز عصر هم زمان با حضور دکتر سعيد جليلي در مشهد، در سالن شهيد بهشتي مشهد رونمايي شد.




لينک دانلود اين انيميشن :"مقاومت تا پيشرفت "



فرموده ي امام خميني \ ره \

$
0
0

فوق العاده اس اين جمله هر بار که ميخونم شارژ ميشم ...


اگـــــر ما را محاصره اقتصادي کنند، فرزند"رمضانيم"و اگر ما را محاصره نظامي کنندفرزند "عاشوراييم"



امام خميني(رحمة الله عليه)



حيران

$
0
0

شاه صنم زيبا صنم بوسه زنم دستهاي تو 




ابريشم قيمت نداره حيف از اون موهاي تو 




به قرآن مجيد آيه آيه 


واي دلم هر روز و شب سوي تو آيه 




اگر از طعنه هاي مردم نترسم 


به دنبالت ميايم مثل سايه يار گلم 




کدوم کوه و کمر بوي تو داره يار 



کدوم مه جلوه روي تو داره يار 




همون ماهي که از قبله زنه سر 


نشون از طاق ابروي تو داره يار 


ستاره آسمون نقش زمينه يار 




خودم انگشترُ يارم و نگين يار 


خداوندا نگه دار از نگينش يار 




که يار اول و آخر همين ِ يار


 


 


غيرتِ واليباليستان تيم ملي

$
0
0

اين روزها تيم واليبال وطنمان پيشرفت چشمگيري داشته و حسابي آبروي ايران و ايراني رو خريده !
مي خوام اين مدت چنتا خبر درمورشون آپ کنم :)

چکيده اي از بهترين اخبار روز تيم ملي واليبال ايران :


معروف:
خدا نخواست ايتاليا تحقير شود/ ته دلمان مانده که انتقام سال 2010 را بگيريم
درست همان اتفاق تکرار شد که ما در آخرين لحظه و با يک پوئن به ايتاليا باختيم. هرچند ما بعد از دو بازي با گرفتن چهار امتياز و دادن دو امتياز، ثابت کرديم باخت به ايتاليا اتفاقي بود. نتيجه‌اي که ما در اين دو بازي گرفتيم، حالا حالا‌ها، از ذهن‌ها پاک نمي‌شود.
نتيجه که به 12- 9 رسيد، نه اينکه بازي تمام شده باشد، اما آنها ديگر اميد نداشتند. فقط اتفاق مي‌توانست نتيجه را برگرداند و به آنها کمک کند که سه پوئن عقب مانده را جبران کنند و ببرند. متأسفانه آن اتفاق افتاد. حادثه‌اي که قابل پيش‌بيني نبود. خودشان هم باور نمي‌کردند.
اين دو بازي با ايتاليا، تاريخي‌ترين بازي‌هاي ايران بود که ماندگار شد.
همه کارشناسان ايتاليايي غافلگير شده بودند.



* حالا مردم بايد منتظر برد کوبا هم باشند؟


بعد از بازي معقول و برد ايتاليا، حالا همه اين ذهنيت را دارند که بايد کوبا را هم ما ببريم. با اين دو بازي ما توقع خودمان و مردم را از خودمان بالا برديم. مي‌دانم که مردم دوست دارند تيم برنده باشد. ما هم تلاش مي‌کنيم نتيجه بگيريم اما اين توقع درست نيست که به خاطر برد صربستان و ايتاليا، کوبا را هم بايد ببريم. چراکه هر بازي شرايط و برنامه خاص خودش را دارد. آن هم در کوبا. ما با روحيه و انرژي که از برد صربستان و ايتاليا گرفته‌ايم، براي نتيجه در هاوانا بازي مي‌کنيم. مي‌رويم تا بيشترين نتيجه را مثل ايتاليا بگيريم.

امير غفور:
اين حسن است براي تيم ما که در حضور تماشاگران و داوري ناعادلانه باز چهار امتياز از آن ها گرفتيم. در ست پنجم همه ديدند که داور آن ها را پيروز کرد.


وي افزود: البته ولاسکو به ما گفته بود که در اين بازي براي داور و تماشاگران چند پوئن کنار بگذاريد و بازي خود را کنيد. چون اين شرايط عليه ما خواهد بود. ولي در مجموع فکر مي کنم مردم ما از مردم ايتاليا راضي تر بودند.



ولاسکو: نگرانم! نبايد در باد اين پيروزي ها بمانيم


 


خوليو ولاسکو سرمربي تيم ملي واليبال ايران در خصوص ديدار مقابل کوبا گفت: کوبا تيم جواني دارد. مثل ما روز به روز در حال پيشرفت است. در دو بازي خود مقابل روسيه بسيار خوب ظاهر شده است.


وي افزود: بازي مقابل صربستان و ايتاليا ديگر تمام شده است. ديگر نبايد به اين بازي ها توجه کنيم. اين که در باد اين پيروزي بمانيم اشتباه بزرگي است. بازيکنان و مردم بايد براي هر تيم حساب خاص خودش را باز کنند. نبايد توقع را بالا ببريم و بعد نتوانيم پاسخ گوي آن باشيم. بايد سعي کنيم بهترين بازي را ارائه دهيم و تمام ذهن خود را متمرکز بازي کنيم. نبايد در باد اين پيروزي ها بمانيم.


نمي توانيم بگوييم: چون ايتاليا کوبا را برده و ما ايتاليا را؛ پس مي توانيم کوبا را ببريم. اين اصلا صحيح نيست. بازي مقابل کوبا برايمان خيلي سخت خواهد بود. شايد بيشتر از هر زماني. ما بايد بازي خودمان را کنيم و تا آخرين لحظه براي پيروزي بجنگيم.


 

شاهين نجفي

$
0
0

شاهين نجفي قطعه اي رو خونده بود که در طول آهنگ سه مرتبه اين قطعه تکرار ميشه
به اسم اعظم شر و چش سه و تن مانا
به تثليث دو سر کوه مخفي وخط ناخوانا
به آلت مقدس حالت نامير آتش
شر اعظم ياختو سينا رژي ناکي وناوش
لي يوادش کوخني ربي سني خوراتنو لهلي به عيني
تو تيري سيکس راخنا حني لنا حوني ژرا عني و عدي
(مارح وت يارب زج هدجس
مارح وت يارب زج هدجس
مارح وت يارب زج هدجس)


در ابتدا هوادارن شاهين اين متن براشون مبهم مونده بود و چندين و چند کامنت در فيس بوک و جاهاي مختلف پيرامون اين متن فرستاده شد که هيچکدوم از اونها توسط شاهين پاسخ داده نشد.

اما به تازگي متني رو منتشر شده که در مورد قطعه ذکر شده توضيحاتي داده شده که قابل تامله:

(به اسم اعظم شر و چش سه و تن مانا)

اينجا خيلي واضح داره ميگه به نام شيطان و جانور سه چشم که در انجيل اومده و تن مانا يعني اون روح جاويدان شيطاني

(به تثليث دو سر کوه مخفي وخط ناخوانا)

تثليث دو سر منطورش تثليث دجال ،جانور آخر الزمان و فاحشه بزرگ در انجيله در برابر پدرفپسر روح القدس .جنگ اين دو تثلييث در اورشليم اتفاق مي افته که همون کوه مخفيه صيهونه با کتابي که فقط کساني که به شيطان ايمان داشته باشن مي تونن بخونن طبق گفته ي انجيل


(به الت مقدس حالت نامير اتش)
آلت مقدس نماد شيطان پرستهاست منظورش ابليسک هستش . يعني زايش جاويدان ابليس که تو فيلم 666 هم اومده و آتش هم که مي دونيد نماد شيطان پرستاس

(شر اعظم ياختو سينا رژي ناکي وناوش)
اينجا ديگه همش حروفه ابجده حالا اينو بيخيال شيد و بريد سر بقيه! فقط بدونيد اين کلمات عربي نيس .اشتباه نکنيد اينا حروف ابجده.
لي يوادش کوخني ربي سني خوراتنو لهلي به عيني
تو تيري سيکس راخنا حني لنا حوني ژرا عني و عدي

ايناجا ميگه تو تيري سيکس يعني 3 تا شيش.يعني to three six و بقيشم که هنوز رمزگشايي نشده!

(مارح وت يارب زج هدجس)

و در نهايت اين جمله که رمز اين شعره : کافيه کل جمله رو بر عکس کنيد : سجده جز براي تو حرام


بازم هم واليبال !

$
0
0

بازم برديم ! با اين همه خستگيشون بازم سرافرازمون کردن!
زنده باشين ! دوست داشتن


بازيه عالي بود !
اون غرور و تحقيري که تو نگاه ايتاليايي ها بود اصلا تو کوبايي ها وجود نداشت و با هر ضربه ي پاياني ، طلبکارانه به داور نگاه نمي کردن !
داوريه خوب هم بازي رو مسالمت آميز کرد .
کاملا مشخص بود بچه ها خيلي خستن .
چندين سفر 20 ساعته و اختلاف ساعت هاي متفاوت و بهم ريختن برنامه ي زماني براي استراحت و ...

ولي بعد 12 ست بازي که با کوبا تا الان داشتيم بالاخره برديم !!
گل تقديم شمابرخيز و پرچم را ببر بر سر در خانه بکـــــــــــــــــــــوب !!! گل تقديم شما








به افتخـــــــــــــــاره علي ضيا ...



امروز تو برنامه ي ويتامين 3 از ورود بانوان تو سالن هاي واليبال صحبت کرد و حمايت کرد ...



به اميد اينکه ورود براي بازي آلمان آزاد باشه







حرف شخص خسته :



دمش گرم تو يه برنامه زنده پشتبند بردمون ، درخواست ورود بانوان به استاديون رو عنوان کرد !



اميدوارم بهش توجه کنن .... خسته كننده





خستگي به تن واليباليست ها ماند !

$
0
0

تيم ملي پس از اينکه شادمانه پس از فتح کوبا به هتل برگشتند و خبر رسيد برخلاف قول مسئولان هواپيمايي از ايران دنبال آن‌ها نيامده آب سردي به پيکر تيم ملي ريخته شد. شنيده مي‌شد زير لب مي گفتند اگر فوتباليست بوديم فلان مسئول و فلان چهره سياسي هم با هواپيما به استقبالمان مي‌آمدند. اما حالا هيچ کس ما را تحويل نمي گيرد.

البته مسئولان عدم همکاري برخي از کشورها را توجيه اعزام نشدن هواپيماي ويژه براي برگرداندن تيم ملي از هاوانا به تهران عنوان کردند. اما ورزشکاران که اين دلايل را نمي‌پذيرند و بازيکنان تيم ملي واليبال ايران بايد در کمتر از چهار روز ديگر در تهران و مقابل هزاران هوادار خود مقابل آلماني‌هاي مقتدر به ميدان بروند. پروازهاي طولاني از هاوانا به مسکو و معطلي در فرودگاه مسکو و پرواز چند ساعته تا تهران قطعا تيم ملي را خسته و بر رنج بازيکنان مي‌افزايد.

واليباليست هايي که از جان و دل براي سرافرازي پرچم ايران جنگيده اند حالا با دلخوري به کشور باز مي‌گردند. آن‌ها حاضر نيستند در اين باره مصاحبه کنند و حرفي بزنند اما در فضاي دوستانه و صميمي گلايه‌هاي خود را تکرار مي کنند. يکي از بازيکنان مي گفت:"يادمان نمي رود که پاداش صعود به ليگ جهاني را پس از 9 ماه به ما دادند اما بلافاصله بعد از هر موفقيت فوتبال دم فوتباليست ها را مي‌بينند."

هيچ کس شائبه اي در تقدير از قهرمانان فوتبال ندارد اما انصافا چرا مسئول اول ورزش کشور عنوان مي‌کند که موفقيت فوتبال در رسيدن به جام جهاني از همه‌ي افتخارات رشته هاي ورزشي ديگر مهمتر است. آيا به راستي اين اظهار نظرها کام ساير قهرمانان از جمله واليباليست ها را تلخ نمي کند؟
آيا معيار تشويق قهرمانان و نخبه هاي علمي ميزان تلاش آن‌هاست يا نوع و کلاس رشته ورزشي‌شان تعيين کننده است؟ سوالي که حالا براي کاروان ايران قبل از بازي با آلمان به دغدغه اي بزرگ تبديل شده است.

بازيکنان تيم ملي واليبال ايران آنقدر عزت نفس دارد که مانند خيلي ها پاداش خود را گدايي نکنند. آن ها خوب مي‌دانند که در کشور قلب هاي بسياري برايشان مي‌تپد. اما براستي مسئولان به فکر شاد کردن دل حماسه سازان هستند؟
تيم ملي فوتبال با يک گل به کره جنوبي سهميه جام جهاني را کسب کرد و پس از سال‌ها بار ديگر جهاني شد. بلافاصله مسئولان مختلف پيام هاي تبريک دادند. اما درخشش ملي پوشان واليبال در ليگ جهاني به جز پيام تبريک چند چهره سياسي بازتاب چنداني نداشت. يکي از واليباليست ها در اين باره گفت: "صعود فوتبال به جام جهاني مردم را شاد کرد وحتي خود ما هم خيلي خوشحال شديم اما اي کاش اين همه پيروزي‌هاي تيم ملي واليبال حداقل به اندازه آن يک گل ارزش داشت"


حالا کاروان پرافتخار واليبال ايران عازم کشور است. بازيکنان تيم ملي ساعت 23:30 دقيقه سه شنبه به تهران مي رسند. قطعا مردم به سهم خود استقبال جانانه اي از قهرمانان خود به عمل مي‌آورند اما بايد ديد مسئولان چه مي‌کنند.
پس از همه کم لطفي هايي که نسبت به افتخارآفرين‌هاي واليبال در سال هاي اخير شده است، انتظار مي رود حداقل به موفقيت هاي تيم ملي واليبال هم‌پاي صعود تيم ملي فوتبال پاداش اعطا شود. انتظار مي رود تا مسئولان نه در حرف بلکه در عمل ثابت کنندکه بين رشته هاي ورزشي مختلف تبعيض قائل نمي‌شوند. واليباليست ها تا اينجا وظيفه خود را انجام داده اند حالا بايد ديد مسئولاني که خود را در اين موفقيت ها سهيم مي دانند چگونه به تلاش ملي پوشان ارج مي گزارند. حالا زمان آن است که صاحب ورزش کشور و دولت از واليباليست ها دلجويي کنند و روحيه و انگيزه بازيکنان را براي بازي با آلمان و همچنين قهرماني در آسيا را بالا ببرند .


 


خواهران عزيز تاجِ سرِ ما هستند، منتها بيرون استاديوم!

$
0
0

از وزارت ورزش و جوانان رييس‌جمهور منتخب مي‌خواهيم به احترام خواسته‌ي کساني که به او رأي داده‌اند، همين تصميم جلوگيري از حضور بانوان در ورزشگاه‌ها را ادامه دهد و تسليم فشارهاي غيرمعقول مشتي فريب‌خورده نشود.

در رابطه با اين‌که مسابقه‌ي واليبال ايران و آلمان، همين جمعه برگزار مي‌شود و ورود خواهران به سالن مسابقه، طبق معمول سنواتي ممنوع اعلام شده، لذا بدين وسيله به استحضار خواهران گرانقدر مي‌رساند که اين عزيزان نمي‌توانند در ورزشگاه حضور داشته باشند، چون:

- ممکن است خواهران، ورزشگاه را اشغال کنند و از ذوق‌شان، ديگر حاضر نشوند از آن خارج شوند.

- ممکن است اين دفعه، تلويزيون امکان نمايش دائم اسلوموشن بازي‌هاي قبلي را نداشته باشد و مجبور شود نماي لانگ‌شات و مديوم‌شات از خواهران تماشاچي نشان دهد و عفت عمومي را جريحه‌دار سازد.

- ممکن است تلويزيون آلمان مسابقه را به طور مستقيم پخش کند و به خاطر پوشش نامناسب و خلاف عرف عمومي خانم‌هاي ايراني مورد انتقاد دلسوختگان فرهنگ و تمدن اين کشور قرار گيرد.

- ممکن است داور مسابقه از سوي بعضي برادران تماشاچي مورد عنايت قرار گيرد و خواهران ارجمند، بي‌جا مي‌کنند بشنوند.

- ممکن هم است برادران تماشاچي روي‌شان نشود جلوي خواهران شعارهاي کوبنده و خانمان‌برانداز دهند و تنور مسابقه را گرم کنند و بنابراين خواهران عزيز نبايد حضور داشته باشند.

- ممکن است با حضور خانم‌ها، نتوان امنيت سالن را آن‌طوري که بايد، تأمين کرد، چون تجربه ثابت کرده زنان هر جا باشند، آن‌جا ناامن است.

- ممکن است خانم‌هاي عزيز، اين پرورش‌دهندگان بشريت، خسته شوند (به علت طولاني بودن زمان مسابقه و طول روز در تابستان و مشکل ترافيک).

- ممکن است خانم‌ها با ظواهر نامناسب به ورزشگاه بيايند (مثلا با در دست داشتن کيف پول و سبزي خوردن).

- ممکن است بعضي برادران تماشاچي با حضور خواهران، کم‌تر رغبت کنند به ورزشگاه بيايند (چون احساس کنند که اين‌جا خانواده نشسته).

- ممکن هم هست بعضي ديگر از برادران تماشاچي با حضور خواهران، بيش‌تر رغبت کنند به ورزشگاه بيايند و مشکل کمبود جا پيش بيايد.

- ممکن است اصلا برادران بازيکن، دل‌شان نخواهد خانم‌ها بيايند تماشاي بازي‌شان (کسي چه مي‌داند؟!).

لذا از وزارت ورزش و جوانان رييس‌جمهور منتخب مي‌خواهيم به احترام خواسته کساني که به او رأي داده‌اند، همين تصميم جلوگيري از حضور بانوان در ورزشگاه‌ها را ادامه دهد و تسليم فشارهاي غيرمعقول مشتي فريب‌خورده نشود.


ايسنا- طنز روز
رؤيا صدر


 



 

روشن فکري اين روزا : غرب گله ، شرق منگله :|

$
0
0

چند وقتي هست كه ذهنم بابت اين چيزا مشغول شده ... !؟


تو ژاپن قورباغه و هشت پا و بعضي ديگه از آبزي ها رو زنده زنده تو رستورانها پوست ميکنن ميخورن !!!!!!


تو چين سگ و گربه و به قول خودشون هر موجود زنده اي رو ميخورن.


ماهي رو زنده زنده ميندازن تو روغن سرخ ميکنن و لذت ميبرن.


2000 نفر جمع ميشن تو يک سالن در عين بي حيايي2 به 2 سکس ميکنن باهم.


تو جنوب شرق آسيا تو بعضي رستوران ها ميمون رو زنده زنده ميخورن و کلي لذت ميبرن.


تو هند گاو رو نميخورن چون ميگن مقدسه بلکه پهن گاو رو ميخورن.


کره اي ها ميان ايران فوتبال ببين بازي که تموم ميشه جلو دوربين آشغال ها رو جمع ميکنن بگن ما خيلي با فرهنگيم و ما هم ميايم(از جمله خود من) هي تو فيسبوک شير ميکنيم اما تو کشور خودشون وقتي ميبازن و نميتونن فيلم بازي کنن بطري و آشغال سمت تيم ميهمان پرت ميکنن و کسي اينا رو تو فيسبوک شير نميکنه.


تو برزيل سر داور رو وسط زمين ميبرن.


تو آمريکا يارو اسلحه بر ميداره 20 تا دانش آموز رو ميکشه.


تو اروپا 2 تا مرد خيلي رسمي باهم ازدواج ميکنن.


تو عربستان زنها حتي حق رانندگي هم ندارن!


و 1000 بي فرهنگي و کار عجيب غريبه ديگه..


 


اونوقت تو کل دنيا ميان ميگن ايرانيها بي فرهنگن، خودمون هم تيريپ روشن فکري بر ميداريم ميگيم ما بي فرهنگيم.


خداييش اگه تو ايران داور رو ميکشتن هم مارو از جام جهاني محروم ميکردن هم فوتبالمون تعليق ميشد!!


اگه ماهي رو زنده زنده تو روغن سرخ ميکرديم تحريم ها رو بيشتر ميکردن!!!!


 


ما خيلي با فرهنگيم بخدا، خيلي خونگرم و دوست داشتني هستيم، مشکل ما اينه که شخصيت بين المللي کشورمون خيلي ضعيفه، مشکل ما اينه که نژادمون آرياييه، مشکل ما اينه که فرهنگ 2500 ساله داريم، آره دوستان، اونا نميخوان و نميذارن ما تو دنيا همونجوري که هستيم معرفي بشيم.


 


ما بايد بابت ايراني بودن خودمون روزي 1000 بار خدا رو شکر کنيم !!××!!

 

خبر فوري !

$
0
0

سلام دوستان
خبر جديد دارم .

پيج ژوژمان از ديروز کار خودش رو تو فيس بوک اغاز کرده .
محتواي اين پيج شامل آموزش و اشتراک گذاري انواع  مباحث هنري و ايده هاي خلاق هست .
اگر شما هم هنرمنديد يا به هنر علاقه داريد مي تونيد اين پيج رو با آدرس www.facebook.com/jooojman  لايک کنيد و به دوستان علاقه مند خودتون هم معرفي کنيد !

شما از امروز مي تونيدبهترين نمونه کار طراحي گرافيک ، عکاسي ، نقاشي ، نوشتار هاي هنري  و ... خودتون رو براي اين صفحه ارسال کنيدتا با نام خودتون نمايش داده بشه .


اين پيج آماده پاسخ گويي به سوالات شما در انواع زمينه هاي هنري مي باشد .

شيوانا مهر آذر


 

تناقض ...

$
0
0

مرد دنياي امروز به دنبال زن با حيا و و آرامش دهنده مي گردد
و زن دنياي امروز به دنبال مرد غيور با عفت است.

تعجبم از اين است که مرد ،چشم چراني و دوست يابي مي کند تا به دلخواهش برسد ؛
و زن خودآرايي و بي حيايي مي کند تا مردش را بيابد ... !

Viewing all 51 articles
Browse latest View live